شاهکار جدید تازه کارها در سرقت ادبی؛ نوبت به عمران صلاحی رسید - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- شاهکار جدید تازه کارها در سرقت ادبی؛ نوبت به عمران صلاحی رسید - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرنگار مهر، انگار ماجراهای سرقت ادبی گروههای موسیقی و خوانندگان تازهکار تمامی ندارد. در این سالها روزی نبوده که داستان سرقت و رعایت نکردن قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان توسط آنها جنجال بهپا نکند.
به تازگی یکی از همین تازهکارها در حوزه موسیقی، شعر مشهور زندهیاد استاد عمران صلاحی با نام «خونه باهار» را سرقت کرد. این شعر در دفتر «گریه در آب» زنده یاد صلاحی منتشر شده بود. عجیب آنکه این خواننده در برخی از پستهای خود در شبکههای اجتماعی نام خود را در کنار نام استاد صلاحی به عنوان شاعر این شعر گذاشته است. فارغ از موسیقی مبتذل این کار، خواننده در ابیات دست برده و باعث شده تا این شعر مشهور ایراد وزنی هم پیدا کند. متاسفانه این قطعه از این خواننده تازه کار از صدا و سیما (شبکه آی فیلم و رادیو جوان) هم پخش شده است.
پوراستاد در یکی از پستهای اولیه خود درباره این آهنگ نوشته است که چند ماه روی تولید این شعر کار کرده، اما شعری که در آن پست مشاهده میشود، متعلق به زندهیاد صلاحی است. پس از اعتراض تنی چند از شاگردان زندهیاد صلاحی او صرفا به گذاشتن نام این شاعر برجسته در کنار نام خود اکتفا کرد.
و
اصل شعر استاد صلاحی به این شرح است:
کمک کنین هُلش بدیم، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که، ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وا بشه چن تا حنجره
به ما که خستهایم بگه، خونهی باهار کدوموره؟تو شهرمون آخ بمیرم، چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون، زبالهی سپور شده
مسافر امیدمون، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خستهایم بگه، خونهی باهار کدوموره؟کنار تُنگ ماهیا، گربه رو نازش میکنن
سنگ سیاه حُقَّه رو، مُهر نمازش میکنن
آخر خط که میرسیم، خطو درازش میکنن
آهای فلک که گردنت از همهمون بُلنتره
به ما که خستهایم بگو، خونهی باهار کدوموره؟یاشار صلاحی، فرزند استاد عمران صلاحی، درباره این اتفاق به مهر گفت: من از این جریان اطلاعی نداشتم. فاضل ترکمن (از شاگردان نزدیک استاد) چندی پیش در روز سالگرد درگذشت زندهیاد صلاحی در شبکههای اجتماعی جستوجویی کرد تا ببیند که دوستداران استاد در این روز چه نوشتهاند؟ که به صورت اتفاقی با این پدیده عجیب و غریب مواجه شد و به من گفت که گویا آوازهخوانی به نام علیرضا پوراستاد شعری از استاد صلاحی را اجرا کرده است. فارغ از مبتذل بودن موسیقی، عجیب این بود که این شخص نام خود را کنار نام عمران صلاحی به عنوان شاعر شعر گذاشته بود.
وی افزود: من کامنتی برای پیجش گذاشته و ضمن اعتراض به اینکار شماره تماس خود را نیز نوشتم. او زنگ زد و با لحنی طلبکارانه گفت که «شما باید خیلی خوشحال باشید که شعر پدرتان ترانه شده است. او گفت که این ترانه بسیار دیده شده و به همین خاطر عمران صلاحی هم مشهور شده است.» واقعا نمیدانم باید خندید یا گریه کرد؟
فرزند زندهیاد عمران صلاحی ادامه داد: همین شخص چند بیت از این شعر مشهور استاد را حذف کرده و در ابیات دیگر هم دست برده است و چیزهایی اضافه کرده که باعث شد وزن عروضی آن از دست برود. توجیهاش این بود که شعر استاد صلاحی ایراد وزنی داشت و من آن را اصلاح کردم و یا اینکه باقی ابیات در ترانه نمینشست و از این جور حرفهای بیسروته.
یاشار صلاحی همچنین به توصیه خود به این خواننده تازهکار اشاره کرد و گفت: من به او پیشنهاد دادم و هشدار دادم حالا که نه حقوق مادی و نه معنوی را رعایت کردهای حداقل یک پست بگذار و عذرخواهی کن. قبول کرد و من یک روز به او فرصت دادم، اما اقدامی نکرد و من ناچار شدم این موضوع را با رسانهها در میان بگذارم.
صلاحی اضافه کرد: ما خانواده زندهیاد صلاحی بنا نداریم که یاد و آثار او را بین خود زندانی کنیم. به همین دلیل هم تاکنون هر گروه موسیقی که برای استفاده از اشعار استاد به ما مراجعه کرده، به شرط آنکه کار نهایی اثری آبرومند باشد، اجازه استفاده را صادر کردهایم و تاکنون به دنبال بهره مادی از آثار استاد نبودهایم. با این اوصاف از علیرضا پوراستاد حتما شکایت خواهم کرد، چرا که او با این کارش به مقام و اثر استاد صلاحی جسارت و توهین کرده است. باید شکایت کنم تا دیگر شاهد این دست از اتفاقات برای آثار هیچکدام از بزرگان ادبیات نباشیم.
بزرگترین مشکل ادبیات ایران خطکشیهای درون آن است - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- بزرگترین مشکل ادبیات ایران خطکشیهای درون آن است - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان «جشن جنگ» نوشته احمد دهقان با حضور نویسنده و منتقدین جواد جزینی در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، احمد دهقان، داستان «نشانه» از کتاب خود را خواند و پس از آن نوبت به منتقدین رسید که صحبت کنند.
پرسه در خاک غریبه را حتما بخوانید
جواد جزینی در مورد آثار احمد دهقان گفت: من تقریبا همه کارهای آقای دهقان را خواندهام و شاید یکی دو کتابش باشد که از دستم دررفته باشد. در بین این کارها ، «پرسه در خاک غریبه» را بسیار دوست میداشتم و در هرجا که نشستم و گفتوگو کردم به بقیه گفتم که این کتاب را بخوانید چرا که نمونه برجستهای است و راجع به این برجستگی در این جلسه صحبت خواهم کرد. در داستانهای کوتاه ایشان هم داستان «من قاتل پسرتان هستم» را خیلی دوست داشتم.
ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ چیست؟
وی با اشاره به ادبیات جنگ گفت: احمد دهقان نویسنده جنگ است و تمام آثار او با حال و هوای جنگ نوشته شده است. اگر چه در سالهای اخیر احمد دهقان تنها روایتگر میدانهای نبرد نیست و انگار دغدغههای بعد از جنگ را هم روایت میکند. ادبیات جنگ کشور ما و همه کشورهای دیگر انگار یک تقسیمبندی دارد. عموما وقتی یک جنگ در کشوری آغاز میشود، همه مردمها بسیج میشود که در برابر خطر بایستد و نویسندگان نیز از این صف خارج نیستند. همزمان با جنگ که فضای امنیتی حاکم است، آنان نیز شروع کرده و به توان خود برای جنگ مینویسند. این بخش را ادبیات تبلیغی جنگ میدانند که کار آن همانند دیگر نیروهای نظامی و امنیتی تهییج مردم و دعوت به دفاع از کشور است. ما از 3 ماه بعد از جنگ، اولین داستان جنگ را نوشتیم و ادامه نیز دارد. این موضوع در تمام کشورها وجود دارد. اتفاقا نویسندهها شان یک رزمنده را پیدا میکنند که در حوزه فرهنگ تلاش میکند با تولید ادبیات داستانی متناسب، مردم را دعوت به میهنپرستی، مبارزه با دشمن متجاوز، مقاومت و ... نماید. این، ادبیات تبلیغی است. با این حال، تمام کشورها یک ادبیات دیگر نیز دارند که به آن ادبیات تحلیلی میگویند. به محض این که جنگها تمام میشود، تمامشان امنیتی برداشته میشود و دیگر لازم نیست کسی را بسیج کنیم. در این هنگام، جنگ درونی آدمها با اثرات جنگ آغاز میشود. در بخش اول کسی نمیگفت که اگر به جنگ بروید، کشته میشوید اما در ادبیات تحلیلی میگویند که چرا جنگ شد؟ میشود جنگ را ادامه ندهیم؟ میدانید این جنگ چه نابهسامانیهایی برای ما داشت و ... جالب است که اگر این حرفها را در دوره اول بگویید، تبدیل به خائن میشوید چرا که همه تبلیغ میکنند و شما علیه آن جریان حرف میزنید.
احمد دهقان حد واسط ادبیات تبلیغی و تحلیلی جنگ ایستاده است
این منتقد ادبی ادامه داد: بسیاری از نویسندگان ما در این حوزه کار کردند و شما آنان را میشناسید. از ابتدای جنگ که داستان «سرباز» نوشته میشود، این جریان ادامه دارد. در کشور ما این الگو دقیقا رخ داد و یک بخش تبلیغی و یک بخش تحلیلی داشتیم اما نهادهایی که بعدا متولی ادبیات شدند و ادعای حفظ اثار جنگ را داشتند به دلایلی نمیخواهند که ادبیات تبلیغی زنگ پایان خود را بزند و زنگ شروع ادبیات تحلیلی به صدا دربیاید. به همین دلیل در آثارشان، انتشاراتهایشان و حمایتهایشان همچنان تلاش میکنند که همان آثار را ادامه بدهند و بگویند که دشمن بعثی است، ما همه خوب هستیم، آنان ترسو هستند و ... جنگ هم به جز این ارزشها و حماسهها هیچ چیز دیگری نداشته است. در حقیقت، بعد از جنگ نمیخواهند که صدای دیگری شنیده شود. به همین دلیل اصطلاح ادبیات جنگ و غیرجنگ را خلق کردند در حالی که این اصطلاح علمی نیست. آنان این اصطلاح را درمیآورند تا پشت ادبیات منتقدانه جنگ قایم شوند، من روشنفکر شوم و آنان ادبیات ارزشی شوند. احمد دهقان از بدو شروع کارش، یک پایش در ارزشها بود و پای دیگرش در روشنفکری بود. در حقیقت، از همان ابتدا یک پایش در ادبیات تبلیغی بود و پای دیگرش در ادبیات تحلیلی. به عبارت بهتر انگار او نمیتوانست یا نمیخواهد پیوند خود با آن ادبیات تبلیغی را قطع کند. به نظرم احمد دهقان حد واسط این ماجرا ایستاده است؛ برخی آثارش در ادبیات تبلیغی است و نشانههایی از آن دارد و در برخی دیگر از آثارش در ادبیات تحلیلی است و در آن زمینه کار میکند. اگر میگویم احمد دهقان رند است، به همین دلیل است. وقتی میخواهید او را نقد کنید میبینید که در یک جا همچنان از لاک ادبیات تبلیغی بیرون نیامده است و در جای دیگر وارد ادبیات تحلیلی شده است. به همین دلیل اسم او را رند میگذارم.
نگاهی بر ادبیات تصریحی و تلویحی
جزینی تصریح کرد: یک تقسیمبندی ازلی دیگر در ادبیات جهان وجود دارد که امبرتواکو، میشل فوکو و ...این تقسیمبندی را انجام دادهاند. آنان میگویند ادبیات جهان، چه شعر، چه ادبیات و چه داستان، ممکن است پیامش روشن، صریح و واضح به خواننده منتقل شود که نام آن را ادبیات تصریحی گذاشتهاند. در این ادبیات، به آشکارترین شکل ممکن درد و اندوه منتقل میشود. در مقابل، ادبیات دیگری وجود دارد که ادبیات تلویحی نام دارد. در آن، حرف و محتوا پنهانتر به مخاطب منتقل میشود. تلویزیون ایران پر از ادبیات تصریحی است. بخشی از آن به درد کودکان میخورد چرا که بچه نمیتواند استنتاج کند. ادبیات تلویحی، ادبیاتی است که نمیخواهد حرف خود را به صورت آشکارترین شکل ممکن بزند و تلاش میکند منظور خود را در لایههای پنهانتری از جهان قصه پنهان کند و انتظار داشته باشد که خواننده لایه پنهانی متن را پیدا کند.
این منتتقد ادبی با اشاره به نوشتههای احمد دهقان گفت: احمد دهقان خیلی رند است چرا که یک پایش در ادبیات تصریحی است و یک پایش در ادبیات تلویحی است. البته او در یک مجموعه این را پیاده میکند. در محتوا نیز چنین است. شما به سریالهای تلویزیونی نگاه کنید، همیشه یا یک نفر شوهر میخواهد یا زن میخواهد و یا قسط دارد. در حقیقت هیچگاه مطالبات آرمانی در آن نمیبینید چرا که میخواهد به مردم یاد بدهد که مطالبه جدیتر نداشته باشند. احمد دهقان به نظرم در یک جایی از اینها عدول میکند. برای مثال، در همین مجموعه جشن جنگ، گویا دو نوع داستان داریم؛ یک نوع داستان هایی است که احمد دهقان همچنان در میدان جنگ حضور دارد. او در اینجا گزارشگر رویدادهای جنگ است و تلاش نمیکند از این گزارش عدول کند. یک اندیشمند میگوید که تمام قصههای ما دستساز خودمان است و شبیه به تبر یا ماشین است. او میگوید که ممکن است یک سنگ تیز را پیدا کنیم که بتواند شبیه به تبر عمل کند اما محال است که چیزی شبیه به ماشین را پیدا کنیم چرا که ماشین عنصر در هم تنیده اجزا دارد. از این مثال نتیجه میگیرد و میگوید روایت داستان دستساز پیچیده ماشینی است نه روایت اتفاق افتاده. احمد دهقان در گزارشهای داستانی خود بیشتر تبر است و سعی میکند عکسی را از رویدادهای جنگ بگیرد و وظیفه خود را گزارشگری جنگ میداند.
نویسندهای که هنوز در جنگ سیر میکند
او اضافه کرد: کار داستاننویس، روایت یک موقعیت انسانی است نه گزارش یک وضعیت. به همین دلیل، معتقدم که احمد دهقان دوجور داستان دارد؛ یکی داستانهایی است که انگار در میدان جنگ است و باز هم گزارشگری رویداد میکند. بخش دوم، داستانهایی است که انگار جنگ تمام شده اما احمد دهقان به ما میگوید که جنگ تمام نشده و اندوه بیپایان جنگ وجود دارد. این مفهوم ادبیات تحلیلی است. نویسندگان این حوزه به این میرسند که مکافات جنگ برای نسلهای بعد میماند. جنگ فقط حماسه ندارد بلکه بدبختی، نکبت، بیچارگی و از هم پاشیدن زندگی هم دارد. احمد دهقان وقتی وارد ادبیات تحلیلی میشود باز هم با رندی است. یعنی در جایی وارد میشود که کسی شاخش نزند. او زمانی به حوزه جدی ورود پیدا میکند و میگوید که آثار آن پابرجاست در حالی که مطالبات رزمندگانش تنها کار است. بنابراین حالا هم که ادبیات تحلیلی میگوید جوری بیانش میکند که اگر به آن رزمنده یک پست بدهیم و رئیسش کنیم، مشکل حل میشود. اکنون دغدغه و مطالبات من رزمندهای نیست که بیکار است. وقتی او وارد حوزه تحلیلی میشود، خیلی ملایم رفتار میکند. من یکم گستاختر و عصبانیتر از احمد دهقان میجنگم و به همین دلیل است که من روشنفکر میشوم و دو کتاب من را نظارت وزارت ارشاد اسلامی جلویش را میگیرد اما به کتابهای ایشان جایزه میدهد. من فکر میکنم منِ رزمنده داعیه و مطالبات جدیتری از نظام اجتماعی دارم اما احمد دهقان گویا نیست و هنوز هم دردوکوهه زندگی میکند و مطالبات رزمندگان از جنگ برگشتهاش فقط کار است. البته از حق نگذریم یک جایی انتقاد هم میکند. اتفاق در تفحص است. یک نفر در آنجا هست که مسئول است اما انگار جنس میفروشد. من از آن دست آدمها هستم که این موارد را روایت میکند. این تندترین قصه احمد دهقان است.
دهقان به دلیل تجربه زیست در جنگ داستانی خلق میکند که ماندگار است
جواد جزینی به نثر ادبیاتی دهقان اشاره کرد و گفت: احمد دهقان در نثر خود سلامت و شستهرفته است. او با تکیه بر یک زبان معیار و با روایت شستهرفته کار میکند. شاید به دلیل تجربه زیست خود در جنگ میتواند در داستان فضاهایی را بیافریند که به نظرم ماندگار است. من که چندین کار مهم جنگ ایران و جهان را خواندهام، احساس میکنم که شبیه به این نثر را کمتر میتوانم پیدا کنم. در قصه فراموشی، آبگیری را نشان میدهد که مردمی در آن حضور دارند. تصویری که از آنجا میسازد، بسیار ماندگار است. من تاکنون داستان جنگی را ندیدهام که در این اتمسفر سفید و نمکی و غریب باشد. من این داستان را دوبار خواندم و بیش از آن که محتوا و فرم نویسنده من را متوجه خود بکند، انتخاب آن فضا متحیرم کرد. فضایی که در داستان های ما کمتر آورده شده است و بسیار هم خوب است. اغلب داستان های احمد دهقان دارای روایت خطی است یعنی از یک جا با قهرمان خود آغاز میکنیم و تا آخر با او میرویم. بعضی از قصههای ایشان پسنگر است. یعنی از یک جا شروع کرده و سپس وارد خاطرات میشود. عیب این شیوه این است که قصه را به بافت خاطره نزدیک میکند. به غیر از این شیوه، احمد دهقان هیچ تلاشی برای دگرگون کردن فرم روایی نمیکند و دلیل آن را نمیدانم. اغلب نویسندگان تلاش میکنند که وقتی وارد حوزههای جدید میشوند، با جابهجا کردن ارکان روایت و تغییر موضع راوی کار جدیدی تولید کنند اما انگار احمد دهقان این ادا و اطوارهای تکنیکی را دوست ندارد و به آن نزدیک نشده است و همچنان مسیر خودش را میرود. البته در این شیوه یک خاصیت بومی نیز وجود دارد اما باید پرسید که چرا این نویسنده با پیدا کردن این موقعیتهای درخشان و این نوع روایتها تلاش نکرده است که از ظرفیتهای تکنیکی استفاده کند. به همین دلیل اغلب قصهها تخت، جاری و شناور است. یکی دیگر از ویژگیهای آثار احمد دهقان بدون زن بودن است. نمیدانم اسم این را عیب بگذاریم یا حسن. نویسندهای که روایتگر جنگ است، از آن جا که جنگ یک کارزار مردانه است، طبیعی است که مناسبات مردان را نشان بدهد. البته در مواردی خانواده را میبینیم. در رمان «دشتبان»، یک خانواده است که مهاجرت میکند و در این سفر تحولاتی اتفاق میافتد.
او با اشاره به مجموعه «جشن جنگ» گفت: اسم قصه جشن جنگ بسیار توجهبرانگیز است. البته تا جایی که من میدانم این تعبیر کشف احمد دهقان نیست بلکه عبارت بیرونی است که در مفاهیم فرهنگی، بارها جنگ را با سرخوشیهای جشن مقایسه کردهاند. با این حال، این اسم بسیار متناقضنما و جالب است. همانطور که میدانید اولین قصه این کتاب، راجع به یک گروهی است که میخواهند اجرایی داشته باشند و سپس کسی میآید تیر میزند و ... به نظر میرسد که این قصه بسیار هیجانانگیز است اما من که این اجرا را دیده بودم و احساس میکنم خیلی جالب است، نمره ابداعی را به احمد دهقان ندادم چرا که قبلا آن پرفورمنس اجرا شده بود و حتی 3 فیلم کوتاه از آن دیدم. درخشانترین داستان این کتاب که اسمش برجسته است و در ابتدا آمده است، نمره خلاقیت به آن نمیدهم چرا که خود آن ایده اجرا قبلا اجرا شده و تیراندازی کردن و پشیمانی در آن دو فیلم مستند که ساخته شده است، آمده است. به عبارت بهتر، این قصه با تمام تازگی که دارد، امتیاز انتخاب موقعیتش را به احمد دهقان نمیدهم و به آن اجرا میدهم. علاوه بر این، این قصه به شدت رو شده است و تمام آن اندیشهای که میتواند داشته باشد، در ادبیات تصریحی احمد دهقان بیان میشود. به تکه کلامهای سیاوش در این قصه دقت کنید؛ میبینید که داستان به شدت تصریحی بیان شده است.
آخرین زمستان جنگ، روایتی متفاوت از یک شخصیت سرخوش
جواد جزینی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: قصه «آخرین زمستان جنگ» شبیه به سه قطره خون صادق هدایت است. در این داستان، شخصیت متفاوتی ساخته میشود که کارهای جالبی انجام میدهد و بسیار سرخوش است. این داستان را بسیار دوست داشتم به این دلیل که یک راز مفقوده را در جهان داستان ایجاد میکند و قرار است که ما آن را کشف کنیم. این چیزی است که من دوستش دارم. همچنین قصه «بابا ابرام» را هم دوست داشتم.
خطکشیها برای حاشیههای ادبیات ایران است/ خطکشی میکنند تا توهین کنند
در بخش پایانی احمد دهقان صحبت کرد و گفت: از همه نویسندگان جوان میخواهم که وارد هیچ خطکشی نشوند و هیچگاه خطکشی نکنند چرا که این خطکشیها برای حاشیههای ادبیات امروز است. هر کس این خطکشی را میکند به دنبال گرفتن ماهی خود از آب گلآلود ادبیات ایران است. گاهی کسی را روشنفکر مینامد که به او توهین کند و گاهی او را ارزشی مینامد که به او توهین کند و هزاران اسم مربوط و نامربوط به کار میبرد که توهین نماید. این بزرگترین مشکل ادبیات ما است و وقتی همه این افراد که خطکشی میکنند را نگاه میکنید میبینید که همه سر در یک آخور دارند. حرف من همین است. خطکشیها چیز دیگری را بیان میکند. من داستاننویس هستم و خطکشی برای من نیست و داستان خودم را مینویسم.
در پایان این جلسه، نشست پرسش و پاسخ از احمد دهقان و منتقدین برگزار شد.
انتشار سفرنامه اربعین حمید حسام/ماجرای یادداشت ناتمام شهید همدانی - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- انتشار سفرنامه اربعین حمید حسام/ماجرای یادداشت ناتمام شهید همدانی - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خس بیسروپا» روایتی است از سفر اربعینی حمید حسام به عتبات عالیات که در سال 1393 شمسی معادل 1436 قمری انجام شده است.
حمید حسام که پیش از این روایتهای او از زندگی بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس را در کتابهایی چون وقتی مهتاب گم شد، آب هرگز نمیمیرد و غواصها بوی نعنا میدهند را نگاشته است در این کتاب خود و مشاهداتش از سفر پیادهروی اربعین را دستمایه نگارش قرار داده است.
حمید حسام در متن کوتاهی که به عنوان مقدمه در این اثر درج کرده است از تصمیم خود برای دریافت مقدمهای بر این کتاب به قلم سردار شهید حسین همدانی نوشته که به دلیل شهادت ایشان میسر نشده. وی در این یادداشت آورده است:
گفتم: «چراغ خاموش آمده بودی ولی بسیجیها دیده بودنت»
پرسید: «کجا؟»
گفتم: «انتهای جادهی نجف، ابتدای راه کربلا»
گفت: «با خانوادهام بودم»
و نگفتم که هزاران هزار، قافلهی دل، خانواده توست اما جسارت کردم و گفتم: «سفرنامهی اربعین را نوشتهام. مقدمهاش را شما بنویس» مثل همیشه با فروتنی پذیرفت. و یک ماه بعد نوشت.
و نوشت اما نه با قلم که با خون و نه بر اوراق این دفتر که بر تربت حریم صاحب اربعین ـ زینب سلام الله علیها ـ و عجبا که چه رازی بین او و زینب (س) در منظومهی اربعینها بود؟
40 سال جهاد کرد و بر کارنامهی جهاد هیچ کس ـ جز او ـ این همه فراز و نشیب و زخم و آبله و صبر نگاشته نشد در دفاع از حریم، حرم زینب (س) به شهادت رسید و اربعین شهادت او مقارن با اربعین سیدالشهدا (ع) شد.
نامش حسین بود ولی بی کفن نماند/گریان و روضههای امام غریب بود
این کلمات به جای مقدمهای است که قرار بود، فرماندهام، سرورم، سنگ صبورم و برادرم، شهید حاج حسین همدانی «ابو وهب» بر دیباچهی این سفرنامه بنویسد. او با خون نوشت من با اشک چشم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
نجوای آهسته و محزون یک مداح دلشکسته? ایرانی، رمق تازهای به پاهایم میدهد که میخواند: «عمه? سادات داره میآد.» به خودم هی میزنم که «این راه را، این بهشت را، این مدینه? فاضله را که تو با این لذت و شوق و میزبانی میپیمایی، عمه? سادات با زخم پا و ضرب تازیانه و فراق جگرسوز برادر، نه از نجف تا کربلا که از کربلا تا شام پیمود. پس لحظهلحظه? این ثانیههای بیتکرار را از دست نده و مشغول دنیا نشو.»
دست به مخزنالاسرار طالبی میبرم و این بار سهم من از ذکر و دعا، خواندن «زیارت وارث» است. میخوانم و پرواز میکنم:
السّلام علی آدم صفوةالله، السلام علی نوحٍ...سوره مهر این کتاب را در 168 صفحه منتشر کرده است.
خواننده «خونه باهار» از خانواده زندهیاد عمران صلاحی عذرخواهی کرد - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- خواننده «خونه باهار» از خانواده زندهیاد عمران صلاحی عذرخواهی کرد - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرنگار مهر، پس از انتشار گزارشی در خبرگزاری مهر مبنی بر تحریف و عنوان کردن نام خود در کنار نام شاعر یکی از مشهورترین آثار زنده یاد استاد عمران صلاحی و دلخوری خانواده و دوست داران این شاعر برجسته و ماندگار کشور، اسدالله امرایی، مترجم معاصر و از دوستان نزدیک زنده یاد صلاحی، در آخرین پست اینستاگرامی خود به برگزاری یک جلسه گفتوگو با حضور طرفین و تنی چند از شاعران و در نتیجه حل شدن مشکلات و برطرف شدن دلخوری خانواده خبر داد. همچنین یاشار صلاحی، فرزند زنده یاد عمران صلاحی، نیز با ارسال یادداشتی به خبرگزاری مهر، بر این موضوع صحه گذاشت.
یادداشت اسد امرایی در صفحه خود در اینستاگرام
«پیرو برداشت بدون اجازه و تغییر عباراتی در شعر زندهیاد عمران صلاحی توسط آقای علیرضا پوراستاد و دلگیری خانواده و علاقمندان شعر فرزندان عمران بهار و یاشار و برادر گرامی عمران جناب پرویز صلاحی و بنده به تاسی از منش صلح جویانه آن فقید سعید جلسهای با آقای پوراستاد در حضور جناب صابر قدیمی و امید صباغ نو گذاشتند و ایشان ضمن ابراز علاقه به عمران با پذیرش اشتباه خود قول دادند متن زیر را به عنوان عذرخواهی منتشر کنند:
بعد از گذشت چند روز از حواشی پیش اومده و اتفاقاتی که با سوء تفاهمی باعث آزرده خاطری خانواده زنده یاد عمران صلاحی، اهل شعر و علاقمندان استاد صلاحی و مخاطبان خودم شده بود. امروز در دیداری با خانواده استاد عمران صلاحی و در حضور جناب استاد اسدلله امرایی و دوستان شاعرم امید صباغ نو و صابر قدیمی، مسائل پیش آمده با عذرخواهی بنده حل و فصل شد.
شعر زیر شعر کامل استاد عمران صلاحی ست:
کمک کنین هلش بدیم چـــرخ ســـتاره پنچره
رو آســمون شـهری کـه سـتاره بـــرق خنجره
گلــــدون ســرد و خــالی رو بذار کنــــار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب وا بشه چن تا حنجره
به ما که خستهایم بگه خونهی باهار کدوم وره؟
تو شهرمون آخ بمیرم چشم ستاره کور شده
بــرگ درخــت بــاغمــون زبــالـه سـپــور شـده
مســـافر امیــدمـون رفـتـه از اینجــــا دور شده
کاش تو فضای چشممون پیدا بشه یه شـاپره
به ما که خسته ایم بگه خونهی باهار کدوم وره؟
کنــار تنگ ماهیــا گربه رو نــازش می کنن
سنگ سـیاه حقه رو مهر نمازش می کنن
آخر خط که میرسیم خطو درازش می کنن
آهـــای فلک که گردنت از همه مون بلن تره
به ما که خستهایم بگو خونهی باهار کدوم وره؟
که توسط بنده قسمتهایی به شعر بالا اضافه شد و قسمتهایی دچار تغییر شد که بخاطر این موضوع از خانواده استاد صلاحی و دوستداران شعر و ادب پوزش میطلبم.
در پایان امیدوارم در فضایی آرام و به دور از حاشیه بتوانیم برای اعتلای شعر و موسیقی در کنار هم گام برداریم.
یادداشت یاشار صلاحی
«همیشه تمام تلاشم این بوده که، حداقل در مورد موضوعات مربوط به پدرم عمران صلاحی، شیوه خود او را در پیش بگیریم. در همه این سالها نیز با همین شیوه و با تسامح پیش رفتیم. اما گاهی اوقات مواردی پیش میآید که باعث دلخوریهای عمیق میشود. هم برای خودم و خانواده و هم برای عدهای از هنرمندان، دوست داران و طرفداران او. و همین، کار را سختتر میکند. آن هم برای من که باید به عزیزانم پاسخ بدهم؛ در حالی که شخصا آدم اجتماعیای نیستم و همیشه از جنجال و شلوغیها دوری کردهام و همواره تمام سعی و تمرکزم بر این بوده که در خلوت و آرامش به نظم بخشیدن به آثار پدر و انتشار و پیگیری وضعیت آنها مشغول باشم و از حقوق او دفاع کنم.
شکی نیست در این ماجرا، کوتاهیهایی صورت گرفته بود که باعث ناراحتیهای بسیاری شد. از یک سو احساسات عمیق و صادقانه خانوادهای که در بهت و ناراحتی شاهد این اتفاق بود و نمیخواست ساکت بنشینیم و همینطور دوستداران و طرفداران عمران صلاحی که میخواستند چشم پوشی نکنیم و از سوی دیگر خوانندهای که در مواردی نمیتوانستیم به نقطه مشترکی با او برسیم. و این موضوع داشت به ماجرایی دور از شان هنر و شخصیت عمران صلاحی تبدیل میشد.
برای حل این مساله تصمیم گرفتیم باز هم شیوه خود او را در پیش بگیریم. برای همین سعی کردیم از طریق گفتوگو موضوع را حل و فصل کنیم. در نهایت در جلسهای که با خواننده و دوستان دیگر داشتیم شرکت کردیم و با طرح مساله و بیان احساسات و نقطه نظرات طرفین و رفع پارهای ابهامات، با کمال حسن نیت، شنونده دلجویی و عذرخواهی صمیمانه و با حسن نیت ایشان و حرفهای یکدیگر بودیم و نتایج مثبتی حاصل شد.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که همواره این احتمال وجود دارد که شرایط مکانی و زمانی گفتوگوی شفاهی باعث شده باشد انتقال برخی کلمات از دقت کافی برخوردار نباشد و از این رو اگر از صحبتهای من در گفتوگو با خبرگزاری مهر سوء برداشتی شده، متاسفم زیرا هرچقدر هم رنجیده خاطر باشم هرگز نمیخواهم کسی را ناراحت و آزرده خاطر کرده باشم.
از همه عزیزان و دوستان و دوستداران پدر بینهایت ممنونیم که ما را همراهی کردند. و از اینکه تلاش کردند این مساله در شان او حل شود سپاسگزاریم. میخواهیم بدانند که ما همواره از حقوق او دفاع خواهیم کرد.
امیدوارم این شیوه را برای حل مساله اخیر بپذیرند. تا همه به دور از حواشی در فضای ادب و هنر این سرزمین شاهد روزهای روشنی باشیم.
هشتمین سوگواره شعر کردی عاشورایی «شین» در ایلام برگزار شد - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- هشتمین سوگواره شعر کردی عاشورایی «شین» در ایلام برگزار شد - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گارش خبرگزاری مهر، در این برنامهی آیینی نورالدین رحیمی، نعمتالله داوودیان، «محمدرضا رستمپور ، سالم پوراحمد ، حیدرعلی شفیعی، نورمراد رضایی» ، قدرت ملکی ، عبدالصاحب استوار، سمیه مهری و روح الله باقلانی با زبان شعر از حماسه عاشورا و صبوری و پیامرسانی حضرت زینب(س) و مظلومیت آل پیامبر گفتند.
محمد علیاکبری رئیس دانشگاه ایلام در این مراسم با بیان اینکه افتخار دانشگاه میزبانی از چنین برنامه هایی است، اظهار کرد: برنامههای فاخری مانند سوگواره بخشی از این هویت است و دانشگاه فضا را برای برگزاری چنین برنامههایی فراهم کرده و فراهم خواهد کرد.
وی تصریح کرد: بین زبانها هیچ فرقی وجود ندارد و پشت هر زبان یک اندیشه نهفته است و در واقع زبان ابزار اندیشه است امانکته برتری زبان مادری صمیمیت آن است و احساس بهتر بر زبان مادری سوار میشود.
رئیس دانشگاه ایلام ادامه داد: وقتی زبان مادری و نوحهسرایی برای امام حسین(ع) با هم پیوند میخورد، ما را دور هم جمع میکند و در واقع به ما هویت میدهد و ما را بیش از پیش دلدادهی حسین(ع) و مسیر کربلا می کند و این گونه است که مرز ایلام مرز اول تشرف به عتبات عالیات می شود.
معروف بسطامی معاون توسعه منابع استانداری ایلام نیز با بیان اینکه نقش زبان و ادبیات کردی برای همهی ما حائز اهمیت است، تصریح کرد: راهاندازی کانون ادبی هانا و برگزاری سوگواره شین دو اقدام مهم و ماندگار حوزه هنری ایلام است.
در این مراسم لوح فشرده اشعار آیینی ایلام با عنوان شین رونمایی شد و یکی از مداحان اهل بیت ، دقایقی را نوحهسرایی کرد.
اجرای این برنامه بر عهدهی فرهاد شاهمرادیان از شاعران مطرح استان و مسئول آفرینشهای ادبی حوزه هنری ایلام بود.
«شین» در زبان کردی به معنای عزاداری است.
.: Weblog Themes By Pichak :.